معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 283484
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

سلام دوستان گلم.این متن جالب رو یه جایی خوندم جالب بود.براتون گذاشتمش:

سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن که رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا کنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب کرده بود . اون هر روز از مسیری که من میرفتم عبور می کرد ! اون با دوست اش که دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینکه تا به من میرسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمک میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا'' دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمک زدن کار هر روزاش شده بود . این اوخر گاهی وقت ها هم میخندید من که تا اون روز آدم خجالتی بودم داشتم کم کم پر رو میشدم و دنبال موقعیتی بودم تا طرح دوستی بریزم یه روز گویی که شانس بهم روکرده باشه اونو تنها دیدم به خودم جرات دادم و گفتم که هر جوری باشه باید بهش پیشنهاد دوستی بدم خیلی به هیجان آمده بودم صدام رو صاف کردم و گفتم خانم افتخار آشنایی میدید محل نذاشت من شوکه شدم ولی خودمو نباختم دوباره گفتم میتونم باهاتون دوست بشم برگشت و باخشم بهم نگاه کرد بهش گفتم (البته باترس) مگه خودتون هر روز بمن چشمک نمیزدید؟ مگه چراغ سبز بهم نشون ندادید اومد بسمتم و محکم خوابوند در گوشم و با صدای لرزون ولی با فریاد گفت : دیوونه من مریض ام پلکم خودبخود میپره حالیته یا بازم بگم؟!



(قابل توجه اقایون دارای اعتماد به نفس!!!!!)(چشمــــــــــــــــــــــــــک)

 


دسته ها : مدیر وبلاگ - طنز
پنج شنبه 8 11 1388 20:53
X