معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 277956
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره 

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری 

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری 


To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی 

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی 

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه ! 

To clear your last exam.آخرین امتحانت رو پاس کنی 

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه 


To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی 


To laugh at yourself looking at mirror, making faces. 
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!! 

Calls at midnight that last for hours.تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه 


To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی 

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه 


To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی ! 


To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره 


To be part of a team.
عضو یک تیم باشی 


To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی 


To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی 


To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین ! 


To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی 


To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی


See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده 


To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی 


To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره 


remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی 


These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند 


Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم 


"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد 
وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه کردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده.
چارلی‌ چاپلین
يکشنبه 22 9 1388 17:54

1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه. 

2- ناز و کرشمه و این جور چیزا رو بذارید کنار. 

3- در معرض دید باشید، گذشت اون زمان که می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم که از آفتاب و ازسایه می رنجم. 

4- سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر که برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین. 

5- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون کنید، یه وقت کتابشو دور گردنتون آویزون نکنید که گردن لطیفتون کج می‌شه. 

6- پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون. 

7- رو شکل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشکل...! 

8- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست کنید، همینا هستن که شادوماد می‌سازن واستون. 

9- یه کم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و کرم شب و روز و ماسک خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل یک قیافه ی خوب رو داشته باشید. 

10- در پوشش دقت کنید، یه پوشش سنگین و اندکی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه. 

11- مهمون که میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی کنید، خلاصه یه چشمه بیاین که بعله ما هم هستیم. 

12- سعی کنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره که مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد که دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه... 


13- تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، 

در حرکات و سکناتتون این نظر رو تایید کنید و دنبالشو بگیرید. 

14- بلاخره اگه خدای نکرده می‌خواین جزو اون یک میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملکت دوماد شن، که نمی شن) هر چی دارید، رو کنید،منظورم کمالات و هنر مندیاتتونه. 

15- و اینو بگم که از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی که با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارک خلوت دارید معاشقه می کنید لذت نخواهید برد،

16- ...و آخرین توصیه اینکه عوض اینکه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل کبک سرتونو زیر برف کنید یه خورده به فکر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید.

لطفا نظرتونو بگین.

يکشنبه 22 9 1388 17:35

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟        

نظر یادتون نره           

شنبه 21 9 1388 22:53

در اروپا اگر بچه یک خانواده در یک مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشکند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شکستن بقیه ی گلدانها منصرف کند ...


در ایران اگر کسی کادو ندهد خسیس است ؛ 

اگر کسی کادو ارزان بدهد خسیس است ؛ 

اگر کسی کادو کوچک بدهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛

اگر کسی کادو گران بدهد ولخرج است ...

اما در اروپا مهم نیست کسی کادو بدهد یا ندهد ...




دراتوبوسهای ایران اگر کسی کتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ...

اگر کسی آهنگ گوش کند بچه منفی است ...

اگر کسی با تسبیح بازی کند ؛ بسیجی است ...

اگر کسی سیگار بکشد ؛ خلافکار است ...

اما دراتوبوسهای اروپا کسی به کسی دقت نمی کند ...




در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می کند

اما

در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود




در ایران اگر پسری به دختری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر پسری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر دختری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر دختری به دختری فکرکند ؛ عیب است ...

اما در اروپا اصلاً فکر نمی کنند ...

نظر یادتون نره 

دسته ها : طنز
شنبه 21 9 1388 22:40

زن نامه‌ای از طرف شوهرش دریافت کرد. دو سال از زمانی که مرد دیگر دوستش نداشت و او را ترک کرده بود می‌گذشت. نامه از یک سرزمین دور آمده بود.
«اجازه نده بچه توپش را به زمین بزند. صدای آن قلب مرا می‌شکند.»
زن توپ را از دختر نه ساله‌اش گرفت... 
دوباره نامه‌ای از طرف شوهر آمد. این یکی از پستخانه‌ی دیگری بود.
«بچه را با کفش به مدرسه نفرست. من می‌توانم صدای پای او را بشنوم. این صدا قلب مرا می‌شکند.»
زن به جای کفش، صندل‌های نرم پای بچه کرد. دختر گریه کرد و دیگر حاضر نبود به مدرسه برود. 
یک بار دیگر نامه‌ای از طرف شوهر آمد. فاصله‌اش با نامه‌ی گذشته یک ماه بیشتر نبود اما دست خط مرد به نظر زن خیلی قدیمی آمد.
«اجازه نده بچه از کاسه‌ی چینی غذا بخورد. می‌توانم صدایش را بشنوم. این صدا قلب مرا می‌شکند.»
زن با قاشق‌ چوبی خودش به دختر غذا داد. درست مثل سه ساله‌گی‌اش. بعد دورانی را به یاد آورد که دختر واقعاً سه ساله بود و مرد روزهای خوشی را کنار او گذرانده بود. دختر خودش رفت از قفسه‌ی آشپزخانه کاسه‌ی چینی‌اش را برداشت. زن فوراً آن را از دست او گرفت و در باغچه به سنگ کوبید: صدای شکستن قلب مرد! زن ناگهان ابروهایش را بالا برد. کاسه‌ی خود را به طرف دیوار پرتاب کرد و آن را شکست. آیا این صدای شکستن قلب شوهرش نبود؟ زن میز ناهارخوری کوچک را از پنجره به باغچه پرتاب کرد. این صدا چی؟ زن خود را به دیوار زد و شروع به مشت کوبیدن کرد. خود را روی پارتیشن کاغذی پرت کرد و مثل نیزه از میان آن گذشت و سقوط کرد. این صدا چی؟
«مامان، مامان، مامان!»
دختر شیون‌کنان به طرف او دوید. زن به او سیلی زد. آه، به این صدا گوش کن! 
هم چون پژواکی از آن صدا، نامه‌ی دیگری از طرف شوهر آمد. از سرزمین و پست‌خانه‌یی دور و جدید.
«هیچ صدایی در نیاورید. درها را نه ببندید نه بازکنید همین‌طور پنجره‌ها را. نفس نکشید. حتا نباید اجازه دهید صدایی از ساعتی که در خانه است بیرون بیاید. 
«هردو شما، هردو شما، هردو شما!» زن همان‌طور که نجوا می‌کرد اشکش جاری شد. بعد از آن، دیگر از هیچ‌کدام آن دو، هیچ صدایی شنیده نشد. آن‌ها حتا به کوچک‌ترین صداها پایانی جاودانه بخشیدند. به عبارت دیگر، مادر و دختر هر دو مردند.
و عجیب این‌جاست که شوهر زن هم کنار آن‌ها دراز کشید و مرد.     

نظر یادتون نره.          

جمعه 20 9 1388 23:6

سلام،خیلی ممنون که نظر دادین.همین نظراته که به من دلگرمی میده برای ادامه ی کار در وبلاگ.

معلومه خیلی با جنبه اید.هر دختر دیگه ای می بود می گفت این چیه و زیاده رویه و ... 

خیلی ممنون میشم اگه با وبلاگ من دوباره سر بزنید و نظر بدین. 

دسته ها : مدیر وبلاگ
جمعه 20 9 1388 22:39
 1- خاله
معنای لغوی : خواهر مادر
معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .
نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد . 
غذای مورد علاقه : آش کشک. 
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .
زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .
مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .
چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه. 
داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است . 
 
۲ - عمه
معنای لغوی : خواهر پدر
معنای استعاره ای : هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .
نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل : ۱ - جواب همه ی فحش هایی که می دهید. مثال : عمته … ۲ - جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره … ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . ۴ - خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم …
غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو . 
ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک ).
زیر شاخه ها : شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است . پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .
مشاغل کاذب : Match-Making
چهره های معروف : عمه لیلا .
ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)
داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است . 
 
۳ - دایی
معنای لغوی : برادر مادر
معنای استعاره ای : هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد . 
نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد . 
غذای مورد علاقه: فسنجون .
ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .
زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید . پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند . 
چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .
ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .
سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .
 
۴ - عمو
معنای لغوی : برادر پدر
معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .
نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود . 
غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت . 
ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند . 
زیر شاخه ها : زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید . 
مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی-اسلامی .
چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ . 
داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است .
جمعه 20 9 1388 22:37

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. 
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. 
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. 
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. 
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» 
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد. 
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» 
نوبت به داماد آخرى رسید. 
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. 
امّا داماد از جایش تکان نخورد. 
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. 
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد. 
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

 نظر یادتون نره.

دسته ها : طنز
جمعه 20 9 1388 22:29

پسرها


با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه میذارن
کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
پول و کارت رو میگیرن و میرن

دخترها

با ماشین میرن دم بانک
در آینه آرایششون رو چک میکنن
به خودشون عطر میزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن
در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
بلاخره ماشین رو پارک میکنن
توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
دنبال کارت عابربانکشون میگردن
کارت رو وارد دستگاه میکنن
توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن
کد رمز رو وارد میکنن
2دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
کنسل میکنن
دوباره کد رمز رو میزنن
کنسل میکنن
یکی رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو میزنن
دستگاه ارور (خطا) میده
مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
دستگاه ارور (خطا) میده
بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن
پول رو میگیرن
برمیگردن به ماشین
آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن
توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
استارت میزنن
پنجاه متر میرن جلو
ماشین رو نگه میدارن
دوباره برمیگردن جلوی بانک
از ماشین پیاده میشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی ذار برای آدم
سوار ماشین میشن
کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
آرایششون رو توی آینه چک میکنن
احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
مندازن توی خیابون اشتباه
برمیگردن
میندازن توی خیابون درست
پنج کیلومتر میرن جلو
ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)

نظر یادتون نره 

دسته ها : طنز
جمعه 20 9 1388 22:21
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحید/?? و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/??
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده.... آخه می دونین...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای......
خنده آرام بخشی است که عوارض جانبی ندارد!
جمعه 20 9 1388 22:17

اگر میخواهید عذاب قبرتان کم شود :

1.صله رحم

2.نیکی کردن به پدر و مادر

3.هدیه کردن لباس به برادر دینی

4.خوراندن حلوا(غذا) به برادر دینی

5.تلاوت سوره های یس و الصافات وکلمات فرج

6.روزه گرفتن یک روز از آخر ماه رجب.


جمعه 20 9 1388 22:14
اینها را همیشه به خاطر بسپار که:

At least 5 people in this world love you so much they would die for youحداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرندAt least 15 people in this world love you, in some wayحداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارندThe only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like youتنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشدA smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don''''t like youیک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود.
حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسندEvery night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleepهر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کندYou are special and unique, in your own wayتو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستیSomeone that you don''''t know even exists, loves youیک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستیWhen you make the biggest mistake ever, something good comes from itوقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود
When you think the world has turned it''''s back on you, take a look
you most likely turned your back on the worldوقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای
Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they knowهمیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشتIf you have great friends, take the time to let them know that they are greatوقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند.
جمعه 20 9 1388 22:8

سلام، میخام چند کتاب توپ بهتون معرفی کنم.

1-برکات حضرت ولی عصر(عج)-تالیف حاج شیخ علی اکبر نهاوندی-تحقیق و بازنویسی سید جواد مغلم.

2-هزاز و یک حکایت قرآنی-مولف:محمد حسین محمدی.

3-بهشت جوانان-نوشته ی اسدالله محمدی نیا.

4-پیام های عاشورا-نوشته ی جواد محدثی.

5-بوی بهشت سوخته-نوشته ی علامه محمدباقر مجلسی.

6-جاذبه و دافعه ی حضرت علی(ع)-نوشته ی شهید مرتضی مطهری. 

7-منازل الاخره- تالیف:حاج شیخ عباس قمی.

8-اسرار معراج-تالیف:حاج شیخ علی قرنی گلپایگانی. 

دسته ها : معرفی کتاب
جمعه 20 9 1388 17:20
باردگر نامه تو بازشد***مستی ام از نامه ات آغازشد***نام خدازیور آن نامه بود ***من چه بگویم که چه هنگامه بود؟ ***بوسه زدم سطر به سطر تو را *** تا که ببویم همه عطر تو را *** سطربه سطرش همه دلداگیست *** عطر جوانمردی وآزادگیست ***عطر تو در نامه چها میکند***غارت جان و دل ما میکند *** ازغم خود جان مرا کاستی بار دگر حال مرا خواستی *** بی تو چه گویم که مرا حال نیست *** مرغ دلم بی تو سبکبال نیست *** هرچه که خواندم دل تو تنگ بود ***حال من و حال تو همرنگ بود ***بی تو از این خانه دل شاد رفت ***رفتی و باز آمدن ازیاد رفت ***هرکه سر انگشت به در می زند ***جان و دلم بهر تو پر میزند ***بی تو مراروز طلایی نبود *** فاجعه بود این که جدایی نبود***چون به نگه نقش تو تصویر شد***اشک من از شوق سرازیر شد***اشک کجا گریه باران کجا ؟ باده کجا نامه یاران کجا ؟***برسر هر واژه گلی ریختی ***شوق و غمم را به هم آمیختی ***روح به هر واژه که کاوش کند ***عطر تو از نامه تراوش کند ***عکس توونامه تو دیدنیست ***بوسه ز نقش لب تو چیدنیست هرچه نوشتی همه بوی تو داشت ***بردل من مژده ز سوی تو داشت ***هرسوخنت چون سخن یوسف است *** بوی خوش پیرهن یوسف است ***من ز غمت خسته کنعانی ام ***بی تو گرفتار پریشانی ام***مهر تو چون باد بهاری بود *دردل من مهر تو جاری بود ***نامه به من عشق سفر می دهد ***از سر کوی تو گذر می دهد *** نامه تو باده مرد افکنست ***هر سخنت آفت هوش من است ***جان و دلم مست جنون میشود ***تشنگی ام برتو فزون میشود *نامه تو گرچه خوش و دلکشست ***دردل هر واژه گل آتشست ***حرف به حرف تو به هر نامه یی! خواندم ودیدم که چه هنگامه یی***نامه تو قاصد دنیای عشق ***بر دلم آموخت الفبای عشق***هرالفش قد مرا راست کرد ***با دل من هرچه دلش خواست کرد ***از بی تو بوسه گرفتم بسی **نامه نبوسیده به جز من کسی ! چون نوشتی دل من پر گرفت ***آتش عشق تو به دل در گرفت ***دال تو بردل غم دوری نهاد ***صاد تو دل را به صبوری نهاد ***سین تو سرمایه سود من است ***سین همه ی بود ونبود من است ***سوروسرورم همه از سین توست ***سین اثر سینه سیمین توست ***شین تو درخاطره شوق آورد ***ذال تو ما را سر ذوق آورد *** لام تو یادیست ز لبهای تو ***وان نمکین خنده زیبای تو***میم بود شمه یی ازموی تو ***زانکه معطر بود از بوی تو *** نون تو ازناز حکایت کند ***های تو از هجر شکایت کند ***واوتو پیغام وصال آورد ***جان ودل خسته به حال آورد *** آزسخنت برتن من جان رسید ***حیف ازاین نامه به پایان رسید ***بوسه به امضای تو بگذاشتم ***یاد زمانی که تو را داشتم
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:36
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
...............
.........
....
.
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:31
یکی دلش به صد دل بنده
یکی صد دل به یه دل، دل میبنده
یکی دل میبنده و تا آخرش پایبنده
یکی شک داره که دل ببنده یا نبنده
یکی میترسه که دل ببنده
یکی الکی دل میبنده
یکی نمیدونه که چطور دل ببنده
یکی هربار به یکی دل میبنده
یکی هی دل میکنه و باز هی دل میبنده
یکی دل میبنده تا بخنده
یکی دلش آکبنده و مونده به کی دل ببنده
یکی اصلا دل نداره که دل ببنده
یکی هم که هیچ نمیدونه ، دل کیلو چنده
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 20 9 1388 15:20
X