معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 277721
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

سلام دوستان گلم.این متن جالب رو یه جایی خوندم جالب بود.براتون گذاشتمش:

سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن که رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا کنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب کرده بود . اون هر روز از مسیری که من میرفتم عبور می کرد ! اون با دوست اش که دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینکه تا به من میرسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمک میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا'' دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمک زدن کار هر روزاش شده بود . این اوخر گاهی وقت ها هم میخندید من که تا اون روز آدم خجالتی بودم داشتم کم کم پر رو میشدم و دنبال موقعیتی بودم تا طرح دوستی بریزم یه روز گویی که شانس بهم روکرده باشه اونو تنها دیدم به خودم جرات دادم و گفتم که هر جوری باشه باید بهش پیشنهاد دوستی بدم خیلی به هیجان آمده بودم صدام رو صاف کردم و گفتم خانم افتخار آشنایی میدید محل نذاشت من شوکه شدم ولی خودمو نباختم دوباره گفتم میتونم باهاتون دوست بشم برگشت و باخشم بهم نگاه کرد بهش گفتم (البته باترس) مگه خودتون هر روز بمن چشمک نمیزدید؟ مگه چراغ سبز بهم نشون ندادید اومد بسمتم و محکم خوابوند در گوشم و با صدای لرزون ولی با فریاد گفت : دیوونه من مریض ام پلکم خودبخود میپره حالیته یا بازم بگم؟!



(قابل توجه اقایون دارای اعتماد به نفس!!!!!)(چشمــــــــــــــــــــــــــک)

 

دسته ها : مدیر وبلاگ - طنز
پنج شنبه 8 11 1388 20:53

فرق واحد پول ایران و انگلیس در انگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با اون ماشین می خرید.... اما در ایران شما یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف می خرید.



فرق گردش در تهران و پاریس
در پاریس هر وقت خواستید گردش کنید از ماشین پیاده می شید و در تهران هر وقت خواستید گردش کنید سوار ماشین می شید.





فرق محل کار ایرانی ها و امریکایی

مردم امریکا در خانه استراحت می کنند، در اداره کار می کنند و در خیابان تفریح... اما مردم ایران در خانه تفریح می کنند، در اداره استراحت و در خیابان کار.





فرق یک نویسنده ایرانی با یک نویسنده آلمانی

یک نویسنده آلمانی وقتی نوشته هایش چاپ شد معروف می شود و یک نویسنده ایرانی وقتی جلوی چاپ نوشته هایش گرفته شد معروف می شود..





فرق یک تاجر ایرانی با یک تاجر عرب

تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت می شه.... اما تاجر ایرانی از وقتی شناخته شد ناموفق و بد بخت می شه.





فرق پلیس راهنمایی و رانندگی ایران با جاهای دیگه دنیا

در همه جای دنیا وقتی ترافیک ایجاد بشود سرو کله پلیس راهنمایی و رانندگی پیدا می شود... اما در ایران وقتی سرو کله پلیس پیدا می شود ترافیک ایجاد می شود.





فرق یک آدم موفق در ایران با سایر نقاط جهان

در همه جای دنیا وقتی کسی موفق شود همه به او نزدیک می شوند و با او شریک می شوند و به او کمک میکنند ...اما در ایران وقتی کسی موفق شود همه از او فاصله می گیرند و رابطه شان را با او قطع می کنند و جلوی کارش را می گیرند.





فرق یک زندانی در ایران با یک زندانی در اروپا و امریکا

در اروپا و امریکا وقتی کسی زندانی می شود اعتبارش را از دست می دهد... اما در ایران وقتی کسی زندانی می شود اعتبار به دست می آورد.





فرق سیستم اداری ایران با سیستم اداری کانادا

سیستم اداری کانادا چون کار مردم را راه می اندازد و به آنها کمک می کند از مردم پول می گیرد.... اما سیستم اداری ایران چون جلوی کار مردم را می گیرد از آنها پول می گیرد.





فرق دشمن در ایران و جاهای دیگر دنیا

در همه جای دنیا وقتی آدم دشمن داشته باشد جلوی کارش گرفته می شود.... در ایران وقتی آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگیزه کار پیدا می کنند.





فرق یک ماشین در تهران با بلژیک

در بلژیک وقتی شما یک ماشین می خرید دائما قیمت آن کم می شود....اما در تهران شما وقتی یک ماشین می خرید دائما قیمت آن زیاد می شود.





فرق موسیقی در تهران با موسیقی در جاهای دیگر دنیا

در همه جای دنیا وقتی موسیقی در مکان عمومی پخش می شود صدای آن زیاد می کنند و وقتی در خانه پخش می شود صدای آن را کم می کنند.... اما در ایران وقتی موسیقی در خانه پخش می کنند صدای آن را زیاد می کنند و وقتی در مکان عمومی آن را پخش می کنند صدای آن را کم می کنند.

 

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 20:47

دماغ! 
این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه 
مثل لوله تفنگه
با خوشگلی‌ت می‌جنگه 
طبیعیه، قشنگه 
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده 
اگر که مثل فیله 
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله 
غصه نخور، اصیله 
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده 
یکی می‌گه درازه 
خیلی ولنگ و وازه
یکی می‌گه ترازه 
غصه نخور که نازه 
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده 
دماغ نگو جواهر 
سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر 
پدیده‌ی معاصر 
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده 
با اون دماغ همیشه 
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی می‌شه 
شکستن کلیشه 
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده 
کم باباتو کچل کن 
یا خودتو مچل کن
کی بت می‌گه عمل کن 
قصیده رو غزل کن 
می‌شی له و لورده
دماغ عمل نکرده 
چه‌قد دماغ دماغ شد 
قافیه‌مون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد 
تصنیف کوچه باغ شد 
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده!

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 20:34

اهل عرفانم من 
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست 
برجکی ساخته ام در دل شهر 
طبقاتش هفده 
همه را پیش فروش بنمودم 
پولهایم همه در بانک سوئیس 
به امانت باقی است 
اهل عرفانم من 
سفره نان و پنیری پهن است 
مُتلی ساخته ام در نوشهر 
باغهایم پر گل 
از صدور پسته 
جیبهایم سرشار 
اهل عرفانم من 
دامهایم همه پروارو قشنگ 
گاوها رنگ به رنگ 
کشت و صنعت دارم 
چند هکتار زمین 
همه شالیزار است 
دختران ِ زیبا 
صبح تا شام در آن دشت وسیع 
بوته های شالی، درزمین میکارند 
اهل عرفانم من 
همه در سیر و سفر 
از ژاپن تا اتریش 
تا فراسوی پکن 
خانه کوچک خوبی دارم 
دردل شهر پاریس 
جایتان بس خالی است 
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست 
طبع شعری دارم 
شعرها گفته ام از عرفانم 
همه زیبا و قشنگ 
همچو آن ویلایم 
که بنا ساخته ام در چالوس 
یاکه مانند سگم پشمالو 
که بود فِرز و زرنگ 
الغرض لقمه نانی باقی است 
مردی هستم قانع 
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست.

 

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 16:39
خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند
که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند

هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی 
پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد

غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم 
به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم
دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 16:38

دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت 
دخترجوان رنجیـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش می خواهدکه عکسی ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت راازمیان عکسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان.....

 

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 16:34

این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه

بلا به دور از این دلای عاشق

که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!

گذاشته روی میز من ، یه پوشه

که اسم عشق‌های بنده توشه

زری، پری،‌سکینه، زهره، سارا

وجیهه و ملیحه و ثریا

نگین و نازی و شهین و نسرین

مهین و مهری و پرند و پروین

چهارده فرشته و سه اختر

دولیلی و سه اشرف و دو آذر
سفید و سبزه ، گندمی و زاغی

بلوند و قهوه‌ای و پرکلاغی ...

هزار خانمند توی این لیست

با عده‌ای که اسم‌شون یادم نیست!

گذشت دوره‌ای که ما یکی بود

خدا و عشق آدما یکی بود

نامه مجنون به حضور لیلی

می‌رسه اینترنتی و ایمیلی!

شیرین می‌ره می‌شینه پیش فرهاد

روی چمن تو پارک بهجت ‌آباد

زلفای رودابه دیگه بلند نیست

پله که هس ، نیازی به کمند نیست

تو کوچه ، ‌غوغا می‌کنند و دعوا

چهار تا یوسف سر یک زلیخا!

نگاه عاشقانه بی‌فروغه

اگر می‌گن: «عاشقتم» دروغه

تو کوچه‌های غربی صناعت

عشقو گرفتن از شما جماعت

کجا شد اون ظرافت و کرشمه

نگاه دزدکی کنار چشمه؟

کجا شد اون به شونه تکیه کردن

کنار جوب آب ، گریه کردن

دلای بی‌افاده یادش به خیر

دخترکای ساده یادش به خیر

من از رکود عشق در خروشم

اگر دروغ می‌گم ، بزن تو گوشم

تو قلب هیشکی عشق بی‌ریا نیست

حجب و حیا تو چشم آدما نیست

کشته دلبرند و ارتباطش

فقط برای برخی از نکاتش!

پرنده پر ، کلاغه پر ، صفا پر

صداقت از وجود آدما ، پر

دلا! قسم بخور ، اگر که مردی

که دیگه گرد عاشقی نگردی

ما توی صحبت رک و راستیم داداش

عشق اگه اینه ، ما نخواستیم داداش

 

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 16:31


یکی آقایی روی دست آقای «برایان تریسی» رو زده و 13 تجربه ناب برای موفق شدن 
در سازمانهای دولتی در ایران رو کشف کرده. 

در صورتی که کارمند دولت هستید حتما از این تجربیات استفاده کنید: 

1- در یک سیستم دولتی؛ سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز 
بودن شما بسیار موثر است. 

2- در یک سیستم دولتی؛ هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد 
تبعیض خواهید بود. 

3- در یک سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون 
قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد! 

4- در یک سیستم دولتی؛ می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست 
آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید! 

5- دریک سیستم دولتی؛ ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید 

6- در یک سیستم دولتی؛ با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در 
میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود.. آن مشکل، شما 
هستید! 

7-در یک سیستم دولتی؛ اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر 
اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد. 

8- در یک سیستم دولتی؛ با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص 
داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط کافیست همیشه 
میز کارتان را منظم نگه دارید! 

9- در یک سیستم دولتی؛ اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر 
اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید. 

10- در یک سیستم دولتی؛ همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از 
نظر او «ماست، سیاه باشد!» 

11- در یک سیستم دولتی؛ تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر 
شما شخصا از شما خواسته است. 

12-در یک سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند «کسب 
روزی حلال» است. 

13- در یک سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر اینکه با گربه 
نسبتی داشته باشید! 

 

چهارشنبه 7 11 1388 20:36


این طالع بینی با توجه به مقدار بنزین مصرفی یک فرد در دوره های ابتدایی ، وسطی و 
آخرین هر زمان های سهمیه بندی افراد را تحلیل می کند.



گروه الف)

افراد این گروه کسانی هستند که سهمیه ی بنزین خود را در یک سوم ابتدایی دوره سهمیه 
بندی مصرف می کنند . این گونه افراد که بیشتر متولدین مرداد و دی و خرداد در این 
گروه قرار میگیرند ذهن شیک و با کلاسی دارند که باعث میشود زندگی آنها نیز شیک و با 
کلاس شود. 

این افراد بهترین گزینه برای زمانی هستند که شما کارت سوخت خود را همراه ندارید ! 
به راحتی سهمیه بنزین خود را در اختیار شما قرار میدهند و حتی اگر دلیل قانع کننده 
ای داشته باشید خوش حال هم میشوند .

صفات برجسته ی افراد گروه الف، اجتماعی ، خوش مشرب ، معتقد می باشد .



روابط کاری افراد گروه الف :

دو فرد در گروه الف در تجارت با یکدیگر به شدت مواجه با خطر هستند ، این گونه 
تعاملات بیشتر با شکست مواجه میشود ولی در صورت پیروزی می تواند از شیرین ترین 
پیروزی ها باشد که سود هر دو طرف بیش از آنچه تصور میشد خواهد بود.



روابط عشقی :

دو فرد از این گروه می توانند رابطه ی دوستی بسیار عالی داشته باشند و به عنوان دو 
دوست سال ها با هم در ارتباط باشند ، ولی در مسئله ی ازدواج در صورتی که درآمدی 
ثابت و ماهیانه نداشته باشند به زودی با مشکلات زیادی مواجه میشند.







گروه ب)

افراد این گروه کسانی هستند که در یک سوم میانی دوره سهمیه بندی بیشترین مقدار مصرف 
بنزین را دارند. این افراد که بیشتر متولدین اردیبهشت و بهمن می باشند اکثرا دارای 
هوش متوسط رو به بالا هستند که تمایل به داشتن شغل آزاد مانند مغازه داری ، نجاری و 
... دارند.

در صورتی که از ایشان درخواست چند لیتر بنزین کنید از شما درغ نخواهد کرد ولی اگر 
این کار را تکرار کنید یک روز به طور کامل با شما قطع ارتباط خواهند کرد و جواب 
شلام شما را هم با لنگه کفش میدهند.

لباسهای مورد علاقه این افراد معمولا لباسهای ساده با رنگ های تیره – که کمتر جلب 
توجه میکند – پلیورهای گرم ، و کاپشن های سبک بهاره می باشد که هم در فصل پاییز و 
بهار آنها را با این لباس ها میبینید و هم در زمستان . 

افرادی خود دار ، مطین (متین) ، آرام ، مفید که سعی میکنند با بزرگی و ابهت خود 
مرکز توجه دیگران باشند.



روابط کاری گروه ب)

در تجارت این دسته از افراد با هم کمتر پیش می آید که به نتیجه ای که برای آن نقشه 
کشیده بودند برسند شاید شرایطس پیش بیاید که نتیجه بهتر از پیشبینی ها باشد ولی 
اکثرا چنین نیست و نتایج بدست آمده راضی کننده نخواهند بود.

روابط کاری این افراد با افراد گروه الف به هیچ وجه توصیه نمی شود . چون شوق و 
اشتیاق آنان هیچ وقت همسان نخواهد بود .



روابط عشقی :

دو فرد از این گروه میتوانند سال ها با هم به خوبی زندگی کنند ، البته به این شرط 
که زندگی را شروع کنند ! افراد این گروه عمدتا دیر ازدواج میکنند ولی موفق خواهند 
بود .

مرد گروه ب با زن گروه الف میتوانند زوج خوبی باشند البته اگر دیر بچه دار شوند و 
یا اگر زود بچه دار شدند مرد برای بدست آوردن پول بیشتر برای اداره زندگی اظافه 
کاری کند ! توضیح آنچه گفته شد بسیار طولانی است و در حد و نیاز این طالع بینی نیست 
. اگر یکی از دو شرطی که برای موفقیت این زوج – در رابطه با بچه- گفته شد رعایت 
نشود ، طرفین باید تعقل و تفکر بیشتری را برای نگه داشتن زندگی خود به خرج دهند.



زن گروه ب با مرد گروه الف نیز میتوانند زندگی موفقی داشته باشند ، یک زندگی ایده 
آل ، آرام ، که می تواند حسادت خیلی ها را بر انگیزد ، ولی به آن خوبی که از بیرون 
دیده میشود نیست .







گروه ج)

این گروه افرادی هستند که بیشتر سهمیه بنزین خود را در یک سوم پایانی دوره مصرف 
میکنند.

این افراد که بیشتر متولدین شهریور و مهر را می توان در این گروه جای داد ، به هیچ 
وجه فزول نیستند ، و نباید حرکت های متهورانه ای از این گونه افراد انتظار داشت . 
اگر از ایشان در خواست کنید که کارت سوختشان را در اختیار شما قرار دهند بی وقفه 
این کار را انجام میدهند ولی به هیچ وجه از کار خود و در خواست شما رضایت نخواهند 
داشت . شاید در آخر دوره سهمیه بندی در صورت اضافه آمد سهمیه بنزینشان این کار شما 
را فراموش کنند ولی سعی کنید حد خود را نگه دارید و این کار را نکنید.



روابط کاری گروه ج)

اگر شریکی از گروه ج دارید به راحتی به او اعتماد کنید و منابع را در اختیار او 
قرار دهید آنها را حدر نمیدهد.

ولی خودتان برای شرکت در مناقصه ها بروید .

اگر برای چنین فردی کار میکنید خواهید دید که برای خرید آهن آلات و اشیاء قابل لمس 
بسیار راحت تر از نرم افزار و اشیاء غیر قابل لمس پول میدهند پول دادن بابت چیزی که 
نمی بینند برایشان غیر قابل تحمل است پس اگر قرار است برای چنین فردی نرم افزاری 
تهیه کنید ،تا پول فاز قبلی را نگرفتید فاز بعدی را شروع نکنید که از کیسه یتان 
خواهد رفت ...



روابط عشقی :

بیشتر با عقل عاشق میشوند تا با دل ، در سن بالا ازدواج میکنند و بنیان خانواده ی 
خود را محکم پایه ریزی میکنند. پدر خوبی نیست ولی فرزندان بسیار خوبی خواهد داشت ، 
زیرا آنها را لوس نمیکند و همین باعث می شود که او را دوست بدارند ، این قانون 
طبیعت است ! 

ازدواج دو فرد از این گروه می تواند آغاز یک سلسله ی فامیلی قوی باشد .

رابطه ی افراد گروه ج با گروه ب :

در مورد رابطه ی افراد گروه ج با افراد گروه ب چیز خاصی نمیتوان گفت آغاز زندگی 
ایشان با تفاهم خواهد بود و با اندگی گذشت که خودشان هم متوجه آن نمی شوند زندگی 
معمولی را دنبال خواهد کرد . احتمال جدا شدن آنها کم است ولی وجود دارد ولی حتی پس 
از طلاق هم با هم دوست خواهند ماند .

رابطه ی افراد گروه ج با گروه الف :

اگر قرار بر ازدواج است ، وجود دوران نامزدی برای چنین رابطه ای بسیار مهم است و به 
شدت توصیه میشود که حد اقل چند ماه را به صورت نامزد در کنار هم باشند.

فرد گروه الف می تواند به این ارتباط گرمی دهد ولی با سردی فرد گروه ج بر خورد 
میکند . این میتواند بسیار خطر ناک باشد و جدایی زودرس را وعده دهد ! و وای بر روزی 
که فرد گروه ج متولد ماه شهریور و یال بز باشد. اگر فرد گروه ج متولد ماه مهر و سال 
مار باشد اندکی این رابطه وضع بهتری پیدا میکند ولی باز هم رابطه ی محکمی نخواهد 
بود.





گروه (د)

این گروه افرادی هستند که آنقدر سهمیه خود را مصرف نمیکنند تا آخر دوره همه آن 
میسوزد . در مورد این افراد فقط میتوان گفت که باید از ایشان دوری کرد. هیچ گاه 
مامور خرید را چنین فردی قرار ندهید زیرا همیشه ناراضی خواهدی بود. 

البته احتمال دارد نگذارند که سهمیه سوختشان بسوزد و آن را بفروشند که این نیز 
بسیار ناشایست است !






گروه (ه)

این گروه را افرادی تشکیل میدهند که به طور متناسب در کل طول دوره و بنا بر نیاز 
خود سهمیه سوخت خود را مصرف میکنند و از استرس های بیجا بدورند و بدون ترس و واهمه 
از آنچه پیش خواهد آمد زندگی خواهند کرد. هر گونه ارتباط با این گونه افراد شدیدا 
توصیه میشود.

آنچه در مورد افراد این گروه بیش از همه جالب توجه است این است که به شدت کمیاب و 
غیر قابل دسترس هستند در بین جمعیت میلیونی تهران تعدادی انگشت شمار بیش دیده نشده 
اند ...

 

چهارشنبه 7 11 1388 20:24

شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ''فال قهوه روسی یخ زده'' بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ''شوهرت واست یه انگشتر می خره'' خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

یکشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای "روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس" ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!

دوشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی "ظروف عتیقه". می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!

سه شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

چهارشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس "بدن سازی" و "آموزش ترومپت" ثبت نام کنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!

پنج شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعاً از این زندگی ''خسته '' شدم! چیه همش مثل کلفتها کنج خونه! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

جمعه
مرد: عزیزم! امروز چی ناهار داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بارشوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟!

 

دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 15:44
آنکس که به دست وام دارد

در بورس دو صد سهام دارد

اوقات فراغتش زیاد است

ده دیش به پشت بام دارد

همواره سری درون سایتِ

سه نقطه و دات کام دارد!

بر دیدن فیلم‌های سیما

البته هم التزام دارد

گه محو جوانی زلیخاست

گه کف به لب از قطام دارد!

ویلای فراخ! در لواسان

که مرغ و خروس و دام دارد

کابینت MDF ندارد

اما سند بنام دارد

آنجا همه روزه با نگارَش 

دیم دارم دارادام دارام دارد

ده مدرک دکترا و ارشد

از کالج داش غلام! دارد

از بس‌که لیاقتش زیاد است

چندین پُست و مقام دارد

حاجت به بیان نباشد البت

کاین پست علَی‌الدوام دارد

خسته شده بسکه رفته عُمره

 عزم سفر سیام دارد

خود از اثرات اسکناس است 

گر حرمت و احترام دارد

نه لنگی عواید حلال است

نه وحشتی از حرام دارد

این شخص شخیص اگرچه طشتی

افتاده ز روی بام دارد

با این همه باز اعتباری

در قاطبه نظام دارد

از خیل خواص بودنش را

از صدقه سر عوام دارد

از لطف خدا به اهل فقر است 

این ملک اگر قوام دارد

خوانندۀ خوب حال کردی

شعرم چقدَر پیام دارد؟!
دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 15:37



طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود.
پس 96 روز باقی میماند.اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری نداردچرا که سال 
فقط 365 روز است.در حالی که:
1) سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 
روز باقی میماند.

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق 
برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.
3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا'' 122 روز میشود. بنابراین 141 
روز باقی میماند.
4) اما سلامتی جسم و روح روزانه1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا'' 15 روز میشود.پس 
126 در روز باقی میماند.
5) طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 
روز باقی میماند.
6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان 
موجودی اجتماعی است.این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.
7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.
8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.
9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید.پس 6 روز باقی میماند.
10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.
11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند.
12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست.چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
نتیجه ی اخلاقی: پس یک داوطلب نرمال نمیتواند
امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد.

 

دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 14:57


اصولا واژه خودکشی به معنی خود کشتنه. یعنی در این عمل فرد اونقدر خودشو می‌کشه که 
میمیره و این خود کشتن به علت وارد آمدن مصایب و رنج‌های فراوان یا بالعکس صورت می‌گیره
به نظر من خودکشی کار چندان جذابی نیست ولی بسیار هیجان انگیزه و به یه بار امتحانش 
می‌ارزه. من خودم چند بار امتحانش کردم و با اینکه چند بارش هم مردم ولی همچین بگی 
نگی بدم نیومد
برخلاف نظر خیلیها که می‌گن خودکشی خیلی راحت و سهله باید بگم نخییییییییر... 
اونجوریام نیست. هر کاری قواعد و اصول خاص خودشو داره و خودکشی هم جدا از این مطلب 
نیست
اول از همه اون کسایی که می خوان خودکشی کنن رو دسته‌بندی می‌کنیم
کسی که در عشقش شکست خورده
کسی که ور شکست شده
کسی که قاط زده (مثه من)
کسی که از زندگی خیر ندیده
کسی که بدجوری روش فشار اومده
کسی که کنجکاوه زودتر جهنمو ببینه
و خلاصه هر کسی که یه جورایی به آخر خط رسیده
افراد بالا، به هرحال مستقیم به جهنم می‌رن، ولی خدا همشون رو رحمت کنه
شما جزو کدامیک از دسته‌های بالا هستید؟ 
اگه هستید ادامه مطلب رو بخونید و گرنه یه دسته جدید برای خودتون ببازید و بعد بقیه 
شو بخونید
حالا فرض می‌کنیم: طرف تنها میاد توی یه اتاق و در رو قفل می‌کنه و عزمشو برای 
خودکش جزم می‌کنه. به دور برش نگاه می‌کنه و این وسایل رو می‌بینه 
طناب
سیخ کباب
کبریت آغشته به بنزین
قرض دیاز پام
آمپول هوای تهران
دندون مصنوعی حاج خانمشون
لوله گاز
پاکت نایلون
چاقوی میوه بری
نخ کاموایی
سوزن لحاف دوزی
تیغ ریش تراشی مصرف شده
مرگ موش
خب... برای شروع بد نیست
ولی نظرتون رو به یه موضوع مهم ولی پیش پا افتاده، جلب می‌کنم: «تصویر و قیافه و 
دیسیپلین شما بعد از مردن خیلی مهمه
فرض کنید درب اتاق شما رو می‌شکنن و شما رو در حالتی پیدا می‌کنن که از یه طناب از 
سقف آویزونید و دارید مثل پاندول ساعت تاب می‌خورید و زبونتون مثل زبون بلانسبت سگ 
آقای پتیول از دهنتون آویزونه و صورتتون سیاه و ورم کرده و احتمالا در اثر فعل و 
انفعالات شیمیایی شلوارتون هم خیسه 


نه... خودتون جای تماشاگرا باشین، حالتون بهم نمی‌خوره؟ احساس انزجار بهتون دست نمی‌ده؟
قیافه شما بعد از خودکشی باید از همیشه معصومانه تر... از همیشه زیباتر و از همیشه 
دوست داشتنی‌تر باشه تا دل همه حسابی بسوزه
با این حساب، دور حلق آویز کردن... خودسوزی... و خفه‌گی با گاز رو خط بگیرید
یه بنده خدایی از دوستان، خیلی جالب خودکشی کرده که در نوع خودش یه ابتکاره
ایشان، دوتا انگشت شصتش رو فرو کرد توی سوراخای دماغش و با انگشتای دیگرش هم دهنشو 
محکم گرفت و اونقدر خودشو خفه کرد تا مرد

فقط بدی کارش این بود که هیچکس بعد از مرگش انگشتای شصتشو از توی دماغش بیرون نکشید... 
چون به هر حال کار کثیفیه. حالا خودتون قضاوت کنید. این خودکشی ترحم کسی رو بر می 
انگیزه؟
یا اونایی که روی سرشون نایلون می‌کشن و دور گردنشون روی نایلون رو با طناب می‌بندن 
و یا اونایی که خودشون رو جلوی ماشین میندازن و له می‌شن... اینا همشون دیوونه‌ان
خودکشی ایده‌آل خودکشی است که بدون درد، بدون عوارض جانبی، بدون تاثیرات بد و منفی 
روی صورت و اندام، بدون صدا، بدون کثافتکاری و باشه 
ژاپونی‌ها یه جور خودکشی جالب رو ابداع کردن به این صورت که یه سوزن جوالدوز رو 
برداشته و از روی سینه فرو می‌کنن توی قلبشون. البته این کار یه کم درد داره. یه 
جورایی حس می کنید که توی سینه تون آب جوش داره قل می‌زنه. ولی حداقل، عوارض ظاهری 
نداره. ولی بدیش اینه که حتما می‌میرید
در صورتی که خودکشی وقتی خوبه که شما نمیرید

اول خوب فکراتونو بکنین بعد خودتونو بکشید 
یه موضوع مهم توی خودکشی، پشیمونی دیرهنگامه. هشتاد و نه درصد کسایی که خودشون رو 
می‌کشن، وسط یا آخر کار پشیمون می‌شن و این در حالیه که هیچ راهی برای برگشت نیست. 
یه یارویی برای خودکشی یه تیکه پارچه رو گلوله می‌کنه و فرو می‌کنه توی حلقش و با 
ته گوشکوب میده بره پایین ولی همون لحظه پشیمون می‌شه و این درحالیه که داره خفه می‌شه... 
یارو می‌دوه بیرون و از شدت عجله از روی پله‌های آپارتمان پرت می‌شه پایین و می‌میره... 
و جالب اینکه مرگش به علت ضربه مغزی اعلام شد نه خفگی
نکته مهم دیگه اینه که مدت خود کشی نباید زیاد طولانی باشه
مثلا فرض کنید در نوع رگ زدن خیلی طول می‌کشه تا خون تموم بشه و تازه آلودگی خون 
روی زمین و لباساتون رو هم در نظر بگیرید
یا استفاده از گاز شهری امکان داره باعث بشه نه تنها خودتون بمیرید بلکه خونه و 
بقیه رو هم بفرستید روی هوا
پس عاقلانه تر رفتار کنید
تا حالا به چند نتیجه مهم رسیدیم که سعی کنید در خودکشی حتما این نکات را مدنظر 
قرار دهید
زمان خودکشی رو درست انتخاب کنید. (بهترین موقع بعد از ظهر ساعت شش
مبادا بعد از خودکشی از ریخت و قیافه بیفتید
بهترین لباستونو تنتون کنید
حتما یه یادداشت بذارید و علت خودکشی رو شرح بدید و انگشت هم بزنید
خواهشا زیاد کثیف کاری نکنید
موقع خودکشی لبخند بزنید تا لبخند روی لبتون باقی بمونه 
لطفا چشاتونو باز نذارید چون خیلی وحشتناکه
یه بسته دستمال کاغذی حتما روی میزتون باشه
اتاقتونو قبل از خودکشی مرتب کنید. (پلیسا ببینن خوب نیست
رد انگشتتونو همه جا بمالید تا بفهمن خودتون، خودتونو کشتید
یه جوری خودکشی کنید که دوباره بشه زنده تون کرد
دلیلتون برای خودکشی قانع کننده باشه
برای مسایل عشقی خودکشی کردن کار الاغاست... بلانسبت شما
قبل از خودکشی حتما یه فال حافظ بگیرید
قبل از خودکشی استفاده از ادکلن و دئودرانت و زدن مسواک یادتون نره
بهتره بعد از مرگ... مثلا مرگ... در حالت دراز کش باشی
اگه توی دستتون یه گل سرخ باشه صحنه خیلی رمانتیکتر و رویایی‌تر به نظر میاد و اشک 
آور تره
در اتاق رو حتما قفل کنید که جریان هیجان انگیزتر باشه
قبل از خودکشی حتما گریه کنید . صورتتون اشک آلود باشه
خودتونو برای رفتن به جهنم رفتن آماده کنید

حالا جدید ترین و راحت ترین روشهای خودکشی

برای جنس نرینه 
«استفاده از جوراب»
تخت خواب رو آماده کنید
تمام تن و سرتونو ببرید زیر پتو
خیلی آروم نوک انگشتاتونو از زیر پتو بیرون بیارید و جوراباتونو ببرید زیر پتو
هیچ راه نفوذی برای هوا نذارید
یک ساعت بعد... شما مردید
خدا رحمتتون کنه

برای جنس مادینه
« سوء استفاده از موش» 
تخت خواب رو مرتب کنید 
برید زیر پتو 
اتاق حتما کاملا تاریک و ساکت باشه
حالا چشماتونو ببندید و فرض کنید یه موش خوشگل داره روی تنتون راه میره
خواهش می‌کنم جیغ نزنید و بدون سر و صدا از وحشت زیاد بمیرید
مرسی
توی جهنم می‌بینمتون
یه جور خودکشی که بیشتر بین شکمو‌ها رواج داره استفاده از خوراکی برای مردنه. این 
نوع خودکشی خیلی حال داره چون حداقل گشنه نمیمیری! و خوبی مهم ترش اینه که به سر 
منزل مقصود هم نمی‌رسی و معمولا زنده می‌مونی. نمونه‌اش اینکه: یه بنده خدایی که با 
سی‌تا قرص دیازپام خودکشی کرد و دور و بری‌ها به هوای اینکه مرده خاکش کردند و یارو 
بعد از دو سه روز خواب ملس چشاشو باز کرد ودید: ای دل غافل... همه جا سیاهه و یه 
موش هم داره انگشت پاشو می‌جوه. زنده بگوری خداییش وحشتناکه.

 

دسته ها : طنز
چهارشنبه 7 11 1388 14:52

تا حالا چند تا توپولف تو ایران سقوط کردن

برای همین یه شعرطنز در رابطه اش براتون گذاشتم:

من هلاک تو و خاک زیر پاتم، توپولف!

من زمین خورده‌ی جعبه ی سیاتم، توپولف!

کشته‌ی تیپ زدن و قـدّ و بالاتم، توپولف!

مرده‌ی ریپ زدن و ناز و اداتم، توپولف!

قربـون اون نوسانــات صداتم، توپولف!

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



من هواپیما ندیدم اینجوری ناز و ملــوس

می‌پری پر می زنی روی هوا عین خروس!

بذار ایرباس واست عشوه بیاد- دراز لوس-

بدگِلا چش ندارن ببیننت، خوشگل روس!

قربون چشات برم، محــو نیگاتم ، توپولف

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



مـــا رو می‌بری نقـــاط دیدنی وقت فرود

گاهی وقتا سر کـــــوه و گاهی وقتا ته رود

می فرستن همه تا سه روز به روحمون درود

می خونه مجری سیما واسمون شعر و سرود

چرا ماتم می گیرن ، مبهوت و ماتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



وقتی عشقت می‌کشه گاهی با کلّه می شینی

به جـــــای باند فرود، توی محلّه می شینی

یا می‌ری تــــوی ده و رو سر گلّه می شینی

زودی مشهور می‌شی، رو جلد مجلّه می شینی

پی گیر عکســــــا و تیتر خبراتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



می خوام از خدا که یک لحظه نشم از تو جدا

چونکه وقتی باهاتم هی می کنم یـــــاد خدا

بدون نذر و نیـــاز بــــــا تو پریدن ، ابدا!

می کنم بعد فرود تمــــوم نذرامـــــو ادا

واســه جنّت بلیتت گشتــــه براتم، توپولف!

یه کلـــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!



تو که هی رفیقــــای ایرونیتو یاد می کنی

کی میگه تــــو انبارای روسیه باد می کنی؟

ما رو پیک نیک می بری، سقوط آزاد می کنی

خدا شــــادت بکنه ، روحمونو شاد میکنی

بری تا اون سر اون دونیا(!) باهاتم، توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!
 

دسته ها : طنز
سه شنبه 6 11 1388 20:53

 

 دختری با مادرش در رختخواب


درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست


زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟


روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد


دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد


شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته


بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت


خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود


غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن


این همه شوهر یکی را تور کن!


گفت دختر مادر محبوب من!


ای رفیق مهربان و خوب من!


گفته ام با دوستانم بارها


من بدم می آید از این کارها


در خیابان یا میان کوچه ها


سر به زیر و با وقارم هر کجا


کی نگاهی می کنم بر یک پسر


مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟


غیر از آن روزی که گشتم همسفر


با سعیدویاسر وایضا صفر


با سه تاشان رفته بودم سینما


بگذریم از مابقی ماجرا!


یک سری هم صحبت صادق شدم


او خرم کرد آخرش عاشق شدم


یک دو ماهی یار من بود و پرید


قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج علی اصغر شله


یک زمانی عاشق من شد،بله


بعد جعفر یار من عباس بود


البته وسواسی وحساس بود


بعد ازآن وسواسی پر ادعا


شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق مانی شدم


بعد مانی عاشق هانی شدم


بعدهانی عاشق نادر شدم


بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او


گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!


گرچه من هم در زمان دختری


روز و شب بودم به فکر شوهری


لیک جز آن که تو را باشد پدر


دل نمی دادم به هرکس اینقدر


خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی


واقعا که پوز مادر را زدی.......


دسته ها : طنز
دوشنبه 5 11 1388 22:49
متن کامل شعری که سعید بیابانکی در حضور رهبر خواند:

شکر ایزد فن‌آوری داریم
صنعت ذره‌پروری داریم

از کرامات تیم ملی‌مان
افتخارات کشوری داریم

با نود حال می‌کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم

وزنه‌برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می‌توانیم صادرات کنیم
بس که جوک‌های آذری داریم

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده و کلانتری داریم

خواهران از چه زود می‌رنجید
ما که قصد برادری داریم

ما برای اثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد
آن طرف دادگستری داریم!

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم

حرف‌هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم

تا بدانند با بهانه طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم


چهارشنبه 30 10 1388 22:37
X